زناشویی

چرا گاهی احساس می‌کنیم که در روابط عاشقانه به قدری گرفتار شده‌ایم؟

آیا تا به حال در رابطه‌ای بوده‌اید که حس کنید در آن غرق شده‌اید؟ احساس کنید دیگر خودتان نیستید و تمام فکر و ذکرتان معطوف به طرف مقابل است؟ این احساس گرفتاری در روابط عاشقانه، تجربه‌ای ناخوشایند است که می‌تواند دلایل متعددی داشته باشد. در این مقاله، به بررسی 21 نکته می‌پردازیم که ممکن است در این احساس نقش داشته باشند. رابطه عاطفی - آموزش روابط زناشویی -شناخت مردان و زنان - عشق محبت - روانشناسی مهارت‌های ارتباطی دختران و پسران این دلایل لزوماً مختص به یک رابطه خاص نیستند و ممکن است الگوهای رفتاری فردی یا ناشی از تجربیات گذشته باشند. شناخت این عوامل، گامی مهم در جهت بهبود روابط و رهایی از این حس گرفتاری است.

  • 💥

    1. ترس از تنهایی:

    میل شدید به داشتن کسی در زندگی و ترس از تنها ماندن، می‌تواند باعث شود که بیش از حد به رابطه وابسته شویم.
  • 💥

    2. کمبود عزت نفس:

    وقتی به خودمان باور نداریم، برای تایید و ارزشمندی به دیگری وابسته می‌شویم.
  • 💥

    3. نیاز به تایید:

    دائماً به دنبال تایید و تحسین از طرف مقابل بودن، نشانه‌ای از عدم اعتماد به نفس است.
  • 💥

    4. طرحواره‌های ناسالم:

    باورهای غلط و عمیق درباره خود، دیگران و جهان، می‌توانند الگوهای ناسالمی در روابط ایجاد کنند.
  • 💥

    5. تاریخچه روابط ناامن:

    تجربیات دوران کودکی و روابط قبلی ناامن، می‌توانند ترس از رها شدن و وابستگی را در روابط بزرگسالی ایجاد کنند.
  • 💥

    6. ناتوانی در ابراز وجود:

    ترس از بیان نیازها و خواسته‌ها، باعث می‌شود در رابطه احساس خفقان کنیم.
  • 💥

    7. مرزهای ضعیف:

    عدم توانایی در تعیین مرزهای شخصی و اجازه دادن به طرف مقابل برای عبور از آنها، حس گرفتاری ایجاد می‌کند.
  • 💥

    8. تمرکز بیش از حد بر رابطه:

    وقتی تمام زندگی‌مان را حول رابطه تنظیم می‌کنیم، هویت فردی خود را از دست می‌دهیم.
  • 💥

    9. چشم پوشی از نیازهای شخصی:

    نادیده گرفتن نیازهای خود برای راضی نگه داشتن طرف مقابل، به نارضایتی و حس گرفتاری منجر می‌شود.
  • 💥

    10. عدم تعادل قدرت:

    وقتی یکی از طرفین در رابطه قدرت بیشتری دارد، دیگری احساس می‌کند که در تله افتاده است.
  • 💥

    11. اجتناب از تعارض:

    ترس از بحث و اختلاف نظر، باعث می‌شود مشکلات انباشته شده و رابطه را خفه کند.
  • 💥

    12. احساس مسئولیت بیش از حد:

    قبول مسئولیت مشکلات رابطه به تنهایی، می‌تواند بسیار طاقت فرسا باشد.
  • 💥

    13. تلاش برای تغییر طرف مقابل:

    سعی در تغییر دادن دیگری، نه تنها بی‌نتیجه است، بلکه باعث افزایش تنش در رابطه می‌شود.
  • 💥

    14. کاملا مطلوب‌گرایی در رابطه:

    داشتن انتظارات غیرواقعی از رابطه و طرف مقابل، منجر به ناامیدی و حس گرفتاری می‌شود.
  • 💥

    15. وسواس فکری در مورد رابطه:

    فکر کردن مداوم به رابطه و نگرانی‌های مربوط به آن، می‌تواند بسیار آزاردهنده باشد.
  • 💥

    16. کنترل‌گری:

    تلاش برای کنترل رفتارها و تصمیمات طرف مقابل، نشانه‌ای از عدم اعتماد و حس ناامنی است.
  • 💥

    17. حسادت بیش از حد:

    حسادت غیرمنطقی و مداوم، می‌تواند رابطه را مسموم کند و حس گرفتاری ایجاد کند.
  • 💥

    18. درگیری در نقش ناجی:

    تلاش برای حل مشکلات طرف مقابل و نجات دادن او، می‌تواند باعث فرسودگی و حس گرفتاری شود.
  • 💥

    19. عدم استقلال مالی و عاطفی:

    وابستگی مالی و عاطفی به طرف مقابل، می‌تواند آزادی عمل را از بین ببرد.
  • 💥

    20. کمبود ارتباط موثر:

    ناتوانی در برقراری ارتباط با صداقت و باز، باعث سوءتفاهم و دوری می‌شود.
  • 💥

    21. فقدان سرگرمی‌ها و علایق مشترک:

    وقتی هیچ تفریح و علاقه‌ای به جز رابطه نداریم، زندگی یکنواخت و خسته کننده می‌شود.

اگر احساس می‌کنید که برای رهایی از این حس گرفتاری به کمک نیاز دارید، از یک مشاور متخصص در زمینه روابط کمک بگیرید.

1. ترس از تنهایی

یکی از دلایل اصلی گرفتار شدن در یک رابطه، ترس از تنها ماندن است. این ترس می‌تواند باعث شود که به رابطه ای بچسبیم که شاید برایمان مناسب نباشد. افرادی که این ترس را دارند، ممکن است به جای پایان دادن به یک رابطه ناسالم، آن را تحمل کنند تا تنها نمانند. این ترس می‌تواند ریشه در تجربیات گذشته، مانند طرد شدن یا فقدان در دوران کودکی، داشته باشد. حتی تصور تنها بودن برای این افراد آزاردهنده است و به هر قیمتی از آن اجتناب می‌کنند. این ترس باعث می‌شود استانداردهای خود را پایین بیاورند و به حداقل‌ها راضی شوند. به جای تمرکز بر کیفیت رابطه، بیشتر به حضور فیزیکی فرد مقابل اهمیت می‌دهند. این ترس می‌تواند به یک چرخه معیوب تبدیل شود که در آن فرد مدام در روابط ناسالم گرفتار می‌شود.

2. نیاز به تایید

بسیاری از ما برای احساس ارزشمندی، به تایید و پذیرش دیگران، مخصوصا شریک عاطفی‌مان، نیاز داریم.این نیاز می‌تواند باعث شود که در یک رابطه، رفتارهایی را تحمل کنیم که برایمان آزاردهنده هستند، فقط به این امید که مورد تایید قرار بگیریم.وقتی عزت نفس پایینی داریم، به شدت به تایید بیرونی وابسته می‌شویم.هر انتقاد کوچکی از طرف شریک عاطفی‌مان می‌تواند به شدت ما را آزار دهد و احساس بی‌ارزشی کنیم.به همین دلیل، سعی می‌کنیم هر طور شده رضایت او را جلب کنیم، حتی اگر به قیمت نادیده گرفتن نیازهای خودمان تمام شود.

این نیاز به تایید می‌تواند ما را در یک رابطه اسیر کند، زیرا می‌ترسیم که اگر مطابق میل طرف مقابل رفتار نکنیم، او ما را ترک خواهد کرد.

در این حالت، هویت خود را در رابطه از دست می‌دهیم و به یک آینه تبدیل می‌شویم که فقط انعکاس خواسته‌های طرف مقابل است.

3. عادت به رابطه

گاهی اوقات، ما در یک رابطه می‌مانیم فقط به این دلیل که به آن عادت کرده‌ایم.حتی اگر رابطه دیگر رضایت‌بخش نباشد، ترک کردن آن به دلیل عادت، دشوار است.روابط، مخصوصا روابط طولانی‌مدت، الگوهای خاصی را ایجاد می‌کنند که ترک کردن آنها می‌تواند چالش‌برانگیز باشد.ترس از تغییر و ناشناخته بودن آینده، می‌تواند باعث شود که در یک رابطه ناخوشایند بمانیم.حتی اگر می‌دانیم که رابطه به پایان رسیده است، ترس از تنهایی و شروع دوباره، مانع از جدایی می‌شود.عادت به حضور فیزیکی طرف مقابل، تقسیم وظایف، و حتی بحث و جدل‌ها، می‌تواند باعث شود که جدایی دشوار به نظر برسد.

فراموش نکنیم که عادت می‌تواند یک مانع بزرگ در برابر تغییر و رشد شخصی باشد.

برای رهایی از این عادت، باید شجاعت روبرو شدن با ترس‌های خود را داشته باشیم و به خودمان اجازه دهیم که زندگی جدیدی را تجربه کنیم.

4. تعهد بیش از حد

تعهد در یک رابطه مهم است، اما تعهد بیش از حد می‌تواند باعث شود که در یک رابطه نامناسب گرفتار شویم. گاهی اوقات، به دلیل تعهداتی که داده‌ایم، احساس می‌کنیم که باید به هر قیمتی رابطه را حفظ کنیم، حتی اگر خوشحال نباشیم. این تعهد می‌تواند شامل تعهدات مالی، اجتماعی، یا حتی تعهدات خانوادگی باشد. وقتی احساس می‌کنیم که به خاطر دیگران مجبور به حفظ رابطه هستیم، ممکن است خودمان را فراموش کنیم. در این حالت، به جای توجه به نیازهای خودمان، بیشتر به انتظارات دیگران اهمیت می‌دهیم. تعهد نباید به قیمت از دست دادن خوشبختی و سلامت روان ما تمام شود. به یاد داشته باشیم که مهم‌ترین تعهد، تعهد به خودمان و خوشبختی‌مان است.

5. سرمایه‌گذاری عاطفی

هر چه بیشتر در یک رابطه سرمایه‌گذاری عاطفی کنیم، ترک کردن آن دشوارتر می‌شود. این سرمایه‌گذاری می‌تواند شامل زمان، انرژی، و احساسات باشد. ازدواج - رابطه زناشویی با همسر -شناخت مردان و زنان - عشق محبت، علاقه - روانشناسی مهارت های ارتباطی دختران و پسران وقتی مدت زیادی را در یک رابطه سپری می‌کنیم، احساس می‌کنیم که ترک کردن آن، هدر دادن تمام سرمایه‌گذاری‌هایمان است. این احساس می‌تواند باعث شود که در یک رابطه نامناسب بمانیم، فقط به این امید که بالاخره اوضاع بهتر شود. به یاد داشته باشیم که هیچ‌چیز ارزشمندتر از سلامتی و خوشبختی ما نیست. گاهی اوقات، رها کردن یک رابطه و شروع دوباره، بهترین راه برای حفظ سلامت روان و احساس خوشبختی است. به جای تمرکز بر سرمایه‌گذاری‌های گذشته، باید به آینده و امکانات جدید فکر کنیم. فراموش نکنیم که رها کردن یک رابطه نامناسب، به معنای شکست نیست، بلکه به معنای انتخاب سلامتی و خوشبختی است.

6. وابستگی مالی

وابستگی مالی به شریک عاطفی می‌تواند یکی از دلایل اصلی گرفتار شدن در یک رابطه باشد. وقتی از نظر مالی به فرد دیگری وابسته هستیم، ترک کردن رابطه دشوارتر می‌شود. این وابستگی می‌تواند مخصوصا برای زنانی که خانه دار هستند و درآمدی ندارند، چالش‌برانگیز باشد. ترس از بی‌خانمانی، فقر، و عدم توانایی در تامین نیازهای اولیه، می‌تواند باعث شود که در یک رابطه نامناسب بمانیم. در این شرایط، استقلال مالی و داشتن درآمد شخصی، می‌تواند کلید رهایی از این وابستگی باشد. اگر در یک رابطه وابستگی مالی دارید، تلاش کنید تا مهارت‌های خود را تقویت کنید و به دنبال فرصت‌های شغلی باشید. حتی اگر درآمد کمی داشته باشید، باز هم احساس استقلال و توانمندی بیشتری خواهید کرد.

7. فشار اجتماعی

فشار اجتماعی می‌تواند یکی دیگر از عواملی باشد که باعث می‌شود در یک رابطه نامناسب بمانیم. خانواده، دوستان، و جامعه ممکن است از ما انتظار داشته باشند که رابطه را حفظ کنیم، حتی اگر خوشحال نباشیم. ترس از قضاوت شدن، طرد شدن، و سرزنش شدن، می‌تواند باعث شود که در یک رابطه نامناسب بمانیم. در این شرایط، باید به یاد داشته باشیم که خوشبختی و سلامتی ما در اولویت قرار دارد. نباید به خاطر راضی کردن دیگران، از خودمان و نیازهایمان غافل شویم. اگر رابطه برای شما مناسب نیست، باید شجاعت داشته باشید و آن را ترک کنید، حتی اگر دیگران با شما موافق نباشند. افراد واقعی زندگی شما، از تصمیم شما حمایت خواهند کرد و به شما احترام خواهند گذاشت.

8. عدم اعتماد به نفس

عدم اعتماد به نفس می‌تواند باعث شود که در یک رابطه نامناسب گرفتار شویم. وقتی به خودمان باور نداریم، فکر می‌کنیم که لایق بهترین‌ها نیستیم و به حداقل‌ها راضی می‌شویم. این عدم اعتماد به نفس می‌تواند باعث شود که رفتارهای نامناسب شریک عاطفی‌مان را تحمل کنیم و فکر کنیم که مستحق بهتر از این نیستیم. برای رهایی از این وضعیت، باید روی افزایش اعتماد به نفس خود کار کنیم. به جای تمرکز بر نقاط ضعف خود، روی نقاط قوت خود تمرکز کنید و به خودتان یادآوری کنید که چه توانایی‌هایی دارید. با انجام کارهایی که به شما احساس خوبی می‌دهند، اعتماد به نفس خود را افزایش دهید. توجه داشته باشید شما می‌توانید از کمک یک متخصص روانشناس برای افزایش اعتماد به نفس خود استفاده کنید.

9. امید واهی

گاهی اوقات، در یک رابطه نامناسب می‌مانیم، زیرا به این امید واهی داریم که اوضاع بهتر خواهد شد. فکر می‌کنیم که شریک عاطفی‌مان تغییر خواهد کرد و رابطه به روال عادی باز خواهد گشت. این امید واهی می‌تواند باعث شود که سال‌ها در یک رابطه رنج بکشیم، بدون اینکه هیچ تغییری ایجاد شود. برای رهایی از این وضعیت، باید واقع‌بین باشیم و به نشانه‌های موجود توجه کنیم. اگر شریک عاطفی‌مان تمایلی به تغییر ندارد و رفتارهای نامناسب خود را ادامه می‌دهد، نباید به او امیدی واهی داشته باشیم. به جای امید واهی، باید روی خوشبختی و سلامتی خود تمرکز کنیم و تصمیمی قاطعانه بگیریم. اگر رابطه برای شما مناسب نیست، باید شجاعت داشته باشید و آن را ترک کنید، حتی اگر ترک کردن آن دشوار باشد.

10. ترس از قضاوت

ترس از قضاوت شدن توسط دیگران، به‌ویژه خانواده و دوستان، می‌تواند یکی از دلایل ماندن در یک رابطه نامناسب باشد.افراد ممکن است نگران باشند که اگر رابطه را ترک کنند، دیگران آنها را سرزنش کنند یا برچسب شکست‌خورده به آنها بزنند.این ترس به‌خصوص در جوامعی که ارزش زیادی برای ازدواج و روابط طولانی‌مدت قائل هستند، بیشتر دیده می‌شود.رابطه زناشویی برای غلبه بر این ترس، باید به یاد داشته باشیم که خوشبختی و سلامت روان ما در اولویت قرار دارد و نباید زندگی خود را بر اساس انتظارات دیگران بنا کنیم.در ضمن، باید به خود یادآوری کنیم که ترک کردن یک رابطه نامناسب نشانه ضعف نیست، بلکه نشانه‌ای از قدرت و خودآگاهی است.

باید افرادی را در اطراف خود داشته باشیم که از ما حمایت کنند و بدون قضاوت به حرف‌هایمان گوش دهند.

این افراد می‌توانند به ما کمک کنند تا در این دوران سخت، احساس تنهایی و انزوا نکنیم.

11. عدم آگاهی از حقوق خود

بسیاری از افراد به دلیل عدم آگاهی از حقوق خود در یک رابطه، رفتارهای نامناسب و حتی سوءاستفاده را تحمل می‌کنند.آنها نمی‌دانند که چه رفتارهایی غیرقابل‌قبول هستند و چه حقوقی دارند که باید از آنها دفاع کنند.این عدم آگاهی می‌تواند به‌ویژه برای زنانی که در جوامع سنتی بزرگ شده‌اند و به آنها آموزش داده شده که مطیع و فداکار باشند، مشکل‌ساز باشد.برای جلوگیری از این مشکل، باید در مورد حقوق خود در یک رابطه آگاهی کسب کنیم.این حقوق شامل حق احترام، حق امنیت، حق تصمیم‌گیری مستقل، و حق داشتن یک زندگی سالم و شاد است.

بهبود روابط زناشویی اگر احساس می‌کنید که در رابطه‌ای هستید که حقوق شما نادیده گرفته می‌شود، باید با یک متخصص مشورت کنید و در صورت لزوم، اقدام قانونی انجام دهید.

آگاهی از حقوق خود، اولین قدم برای رهایی از یک رابطه نامناسب است.

12. باورهای غلط درباره عشق

باورهای غلط درباره عشق، مانند “عشق یعنی فداکاری بی‌قیدوشرط” یا “عشق یعنی تحمل هر شرایطی”، می‌تواند باعث شود که افراد در روابط ناسالم بمانند.این باورها باعث می‌شود که آنها رفتارهای نامناسب را توجیه کنند و به امید تغییر شرایط، زمان زیادی را تلف کنند.این باورهای غلط اغلب از طریق فیلم‌ها، کتاب‌ها و فرهنگ عامه به ما منتقل می‌شوند و می‌توانند تأثیر عمیقی بر روی نگرش ما نسبت به عشق داشته باشند.برای اصلاح این باورها، باید به عشق به عنوان یک رابطه متقابل و برابر نگاه کنیم.در یک رابطه سالم، هر دو طرف باید به یکدیگر احترام بگذارند، از یکدیگر حمایت کنند و نیازهای یکدیگر را در نظر بگیرند.

فداکاری باید متقابل باشد و نباید به قیمت نادیده گرفتن نیازهای خودمان تمام شود.

در ضمن، باید به یاد داشته باشیم که عشق کافی نیست و رابطه باید بر اساس احترام، اعتماد و تفاهم بنا شود.اگر رابطه فاقد این عناصر باشد، عشق به تنهایی نمی‌تواند آن را نجات دهد.

13. نشناختن خود

وقتی خودمان را به‌خوبی نمی‌شناسیم، ممکن است نتوانیم تشخیص دهیم که چه چیزی برایمان مناسب است و چه چیزی مناسب نیست.این عدم خودآگاهی می‌تواند باعث شود که در روابطی قرار بگیریم که با ارزش‌ها، نیازها و آرزوهای ما همخوانی ندارند.برای شناختن خود، باید زمان بگذاریم و به بررسی ارزش‌ها، باورها، آرزوها و نقاط قوت و ضعف خود بپردازیم.در ضمن، باید به تجربیات گذشته خود توجه کنیم و ببینیم که چه الگوهایی در روابط ما تکرار می‌شوند.آیا تمایل داریم که به افرادی جذب شویم که از نظر عاطفی در دسترس نیستند؟

آیا الگوهایی از فداکاری بیش‌ازحد یا کنترل‌گری در روابط خود داریم؟

با شناختن این الگوها، می‌توانیم آگاهانه‌تر تصمیم بگیریم و از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری کنیم.شناختن خود، به ما کمک می‌کند تا در روابط خود، مرزهای سالم‌تری تعیین کنیم و از نیازهای خود دفاع کنیم.شناختن خود، به ما کمک می‌کند تا روابطی را انتخاب کنیم که واقعاً برایمان مناسب هستند و به رشد و شکوفایی ما کمک می‌کنند.

14. مشکلات حل نشده گذشته

گاهی اوقات، مشکلات حل نشده گذشته، مانند آسیب‌های روانی، تجربیات ناخوشایند دوران کودکی، یا روابط ناموفق قبلی، می‌تواند باعث شود که در روابط فعلی خود دچار مشکل شویم و در روابط ناسالم بمانیم.این مشکلات می‌توانند باعث شوند که الگوهای رفتاری ناسالمی را در روابط خود تکرار کنیم، به افرادی جذب شویم که ما را آزار می‌دهند، یا در برابر رفتارهای نامناسب شریک عاطفی خود، منفعلانه عمل کنیم.برای حل این مشکلات، ممکن است نیاز به کمک یک متخصص روانشناس داشته باشیم.درمان می‌تواند به ما کمک کند تا آسیب‌های روانی خود را التیام ببخشیم، الگوهای رفتاری ناسالم خود را شناسایی کنیم و مهارت‌های لازم برای برقراری روابط سالم را یاد بگیریم.

در ضمن، باید به خودمان اجازه دهیم که سوگواری کنیم و احساسات خود را در مورد تجربیات گذشته خود پردازش کنیم.

این کار می‌تواند به ما کمک کند تا از گذشته رها شویم و با ذهنی بازتر و سالم‌تر، به روابط فعلی خود نگاه کنیم.اما نتیجه این تلاش، داشتن روابط سالم‌تر، شادتر و رضایت‌بخش‌تر خواهد بود.

15. ناامیدی از پیدا کردن فرد مناسب

پس از تجربه‌های ناموفق متعدد، ممکن است احساس ناامیدی کنیم و فکر کنیم که هرگز فرد مناسبی را پیدا نخواهیم کرد. این ناامیدی می‌تواند باعث شود که به روابطی راضی شویم که واقعاً برایمان مناسب نیستند، فقط به این دلیل که از تنها ماندن می‌ترسیم. این احساس ناامیدی طبیعی است، اما باید اجازه ندهیم که بر تصمیمات ما تأثیر بگذارد. در ضمن، باید به خودمان فرصت دهیم و از تجربه‌های جدید نترسیم. به جای تمرکز بر گذشته و تجربه‌های ناموفق، به آینده نگاه کنیم و باور داشته باشیم که هنوز فرصت برای پیدا کردن عشق واقعی وجود دارد. در ضمن، باید به خودمان یادآوری کنیم که تنها ماندن لزوماً بد نیست. تنهایی می‌تواند فرصتی برای خودشناسی، رشد شخصی و انجام کارهایی باشد که دوست داریم.

16. نداشتن حمایت اجتماعی

نداشتن حمایت اجتماعی، به ویژه از سوی خانواده و دوستان، می‌تواند باعث شود که در یک رابطه نامناسب احساس تنهایی و انزوا کنیم و به سختی بتوانیم از آن رابطه خارج شویم.وقتی کسی را نداریم که به حرف‌هایمان گوش دهد، از ما حمایت کند و به ما دلگرمی دهد، ممکن است احساس کنیم که چاره‌ای جز ماندن در رابطه نداریم.برای مقابله با این مشکل، باید تلاش کنیم تا روابط اجتماعی خود را تقویت کنیم.به دنبال افرادی باشید که از شما حمایت می‌کنند و به شما اهمیت می‌دهند.با آنها وقت بگذرانید، به حرف‌هایشان گوش دهید و از آنها کمک بخواهید.

توجه داشته باشید شما می‌توانید به گروه‌های حمایتی بپیوندید که افراد دیگری در شرایط مشابه شما هستند.

این گروه‌ها می‌توانند فرصتی برای به اشتراک گذاشتن تجربیات، دریافت حمایت و یادگیری مهارت‌های جدید باشند.درخواست کمک، نشانه ضعف نیست، بلکه نشانه‌ای از قدرت و خودآگاهی است.

17. نداشتن برنامه جایگزین

وقتی برنامه مشخصی برای زندگی خود پس از خروج از رابطه نداریم، ممکن است از ترس نامشخص بودن آینده، از ترک رابطه خودداری کنیم.این ترس می‌تواند مخصوصا در صورتی که از نظر مالی به شریک عاطفی خود وابسته باشیم یا فرزند داشته باشیم، قوی‌تر باشد.برای مقابله با این ترس، باید قبل از ترک رابطه، یک برنامه جایگزین تهیه کنیم.این برنامه باید شامل برنامه‌هایی برای تأمین نیازهای مالی، مسکن، مراقبت از فرزندان و حمایت اجتماعی باشد.در ضمن، باید برنامه‌هایی برای گذراندن وقت، تفریح و سرگرمی، و حفظ سلامت روان داشته باشیم.تهیه یک برنامه جایگزین، به ما کمک می‌کند تا احساس کنترل بیشتری بر زندگی خود داشته باشیم و از ترس نامشخص بودن آینده، رها شویم.

در ضمن، می‌تواند به ما انگیزه دهد تا برای خروج از رابطه اقدام کنیم و به زندگی جدیدی که برای خود طراحی کرده‌ایم، قدم بگذاریم.

18. تله گذاری توسط طرف مقابل (Gaslighting)

تله گذاری یا Gaslighting نوعی سوءاستفاده عاطفی است که در آن فرد قربانی را به شک انداخته و باعث می شود واقعیت، حافظه و ادراک خود را زیر سوال ببرد.این تاکتیک می‌تواند قربانی را به شدت به سوء استفاده کننده وابسته کند.سوء استفاده کننده با انکار یا تحریف رویدادها، احساسات و حتی خاطرات قربانی، او را سردرگم می کند.عباراتی مانند “تو داری دیوونه میشی”، “این اصلا اتفاق نیفتاد”، یا “تو داری زیاده روی می کنی” مثال هایی از تله گذاری هستند.هدف از تله گذاری کنترل قربانی و جلوگیری از او از تشخیص واقعیت و ترک رابطه است.

قربانی ممکن است به تدریج اعتماد به نفس خود را از دست داده و به طور کامل به سوء استفاده کننده وابسته شود.

تشخیص تله گذاری اولین قدم برای رهایی از این نوع سوء استفاده است.در صورت مواجهه با این وضعیت، جستجوی کمک حرفه ای ضروری است.

19. اختلالات شخصیتی در طرف مقابل

وجود اختلالات شخصیتی در شریک عاطفی می‌تواند منجر به رفتارهای غیرقابل پیش بینی، مخرب و سوء استفاده گرایانه شود.برخی از اختلالات شخصیتی مانند اختلال شخصیت مرزی (BPD) یا اختلال شخصیت خودشیفته (NPD) به طور خاص میتوانند روابط را به شدت تحت تاثیر قرار دهند.افراد مبتلا به BPD ممکن است تغییرات شدید خلقی، ترس از رها شدن و رفتارهای تکانشی داشته باشند.افراد مبتلا به NPD ممکن است احساس خودبزرگ بینی، نیاز به تحسین و عدم همدلی با دیگران داشته باشند.ازدواج - رابطه زناشویی با همسر -شناخت مردان و زنان - عشق محبت، علاقه - روانشناسی مهارت های ارتباطی دختران و پسران قرار گرفتن در رابطه با فردی که دارای این اختلالات است می‌تواند بسیار دشوار و فرسایشی باشد.

قربانی ممکن است احساس کند که همیشه در حال راه رفتن روی پوسته تخم مرغ است و نمی داند چه چیزی باعث خشم یا ناراحتی طرف مقابل خواهد شد.

در این شرایط، دریافت کمک حرفه ای و مشاوره فردی و همچنین جدایی از فردی که از اختلال شخصیتی رنج می برد، ضروری است.

20. سکوت و انکار مشکلات

نادیده گرفتن یا انکار مشکلات موجود در رابطه، به جای مواجهه با آنها، می‌تواند باعث گیر افتادن در یک رابطه نامناسب شود. این سکوت می‌تواند ناشی از ترس از درگیری، امید به بهتر شدن اوضاع به طور خود به خود، یا عدم تمایل به پذیرش شکست در رابطه باشد. با این حال، نادیده گرفتن مشکلات به مرور زمان آنها را تشدید می کند و باعث ایجاد نارضایتی، خشم و ناامیدی می شود. این سکوت می‌تواند منجر به از بین رفتن صمیمیت و ارتباط عاطفی در رابطه شود. مواجهه با مشکلات و صحبت با صداقت و صریح در مورد آنها، اولین قدم برای حل مشکلات و بهبود رابطه است. اگر قادر به انجام این کار به تنهایی نیستید، می‌توانید از کمک یک زوج درمانگر استفاده کنید. اگر یکی از طرفین تمایلی به همکاری نداشته باشد، ممکن است جدایی بهترین گزینه باشد.

21. عدم تعیین مرزهای سالم

نداشتن مرزهای سالم در رابطه به معنای عدم توانایی در تعیین محدودیت ها، نیازها و خواسته هاست. این امر می‌تواند منجر به سوء استفاده، بی احترامی و نادیده گرفته شدن نیازهای فردی شود. در این حالت، فرد ممکن است به راحتی در رابطه ای که برای او مناسب نیست، گرفتار شود. مرزها میتوانند شامل مواردی مانند تعیین میزان زمانی که می خواهید با فرد مقابل بگذرانید، مشخص کردن رفتارهایی که برای شما قابل قبول نیستند و بیان نیازهای عاطفی و فیزیکی خود باشند. یادگیری تعیین مرزهای سالم نیازمند خودآگاهی، اعتماد به نفس و توانایی ابراز وجود است. اگر در تعیین مرزهای سالم مشکل دارید، می‌توانید از کمک یک متخصص مشاوره استفاده کنید. تعیین مرزهای سالم، کلید داشتن روابط سالم و رضایت بخش است.

نمایش بیشتر

‫3 دیدگاه ها

  1. یکی از سخت ترین دوره های زندگیم وقتی بود که توی یک رابطه چهار ساله حس میکردم دارم خفه میشم. انگار تمام وجودم صرف نگه داشتن اون رابطه شده بود و یادم رفته بودم خودم چه آدمی هستم 😮‍💨

    چیزی که تو این مسیر بهم کمک کرد این بود که یهو فهمیدم من همون آدمی نیستم که قبلا بودم. کلی علاقه هام رو کنار گذاشته بودم و همه برنامه هام حول محور اون آدم چرخ میزد. حتی یادم نمیومد آخرین باری که واقعا خندیدم کی بود 🤷🏻‍♀️

    یه چیز جالب دیگه هم اینه که وقتی آدم به قول معروف خودش رو گم میکنه، طرف دیگه هم دیگه اون آدم قبلی رو نمیبینه. یعنی تو داری خودت رو میکشی که یه آدمی باشی که طرف مقابل میخواد، ولی نتیجه برعکس میشه. خیلی عجیبه نه؟

    چند تا از دوستام هم دقیقا همین مشکل رو داشتند. یکی ازشون میگفت انگار زندگیش تو یه حلقه بسته گیر کرده. هرچی بیشتر سعی میکرد رابطه رو بهتر کنه، بیشتر خودش رو گم میکرد. تازه جالب اینجاست که طرف مقابلش هم هر روز کمتر بهش اهمیت میداد!

    چیزی که تو این چند سال یاد گرفتم اینه که یه رابطه سالم مثل نفس کشیدنه. اگه مجبور باشی نفست رو نگه داری که طرف راضی باشه، معلومه که دچار خفگی میشی 😄 باید راحت باشی و بتونی خودت باشی، در غیر این صورت اصلا ارزشش رو نداره.

    یه مدت فکر میکردم مشکل از منه که نمیتونم رابطه رو درست کنم، ولی بعد فهمیدم بعضی آدما فقط میخوان کنترل کنن، نه اینکه واقعا باهم زندگی کنن. میدونی چیه؟ آزادی یعنی بتونی بدون ترس از دست دادن، خودت باشی 🙌

    یکی از بهترین کارهایی که کردم این بود که شروع کردم به یادداشت برداری از احساساتم. میدونی چی رو فهمیدم؟ اینکه تقریبا هر روز داشتم به خودم دروغ میگفتم که “همه چی خوبه”، در حالی که اصلا خوب نبود!

    حالا که فکر میکنم میبینم چقدر این حس غرق شدن توی رابطه یه جور خودفریبیه. آدم فکر میکنه داره قهرمان بازی درمیاره، ولی در واقع داره خودش رو نابود میکنه. امیدوارم کسایی که این حس رو تجربه میکنن زودتر بفهمن و خودشون رو نجات بدن ✨

  2. یکی از اساسی ترین دلایلی که افراد در روابط ناسالم می مانند این است که غرور و عزت نفس شان با حفظ رابطه گره خورده است. دیده ام افرادی که حتی پس از آگاهی از نامناسب بودن رابطه در آن می مانند چون پذیرش شکست را برابر با شکست شخصی می دانند.

    کمبود مهارت در تشخیص نشانه های هشدار اولیه باعث تکرار چرخه روابط ناسالم می شود. در طول مشاوره با مراجعانی مواجه شده ام که علائم را از ابتدا می دیدند اما به دلیل ناآگاهی از پیامدها آن را نادیده می گرفتند.

    فشار فرهنگی و اجتماعی در برخی جوامع عامل مهم دیگری است. به خصوص در فرهنگ هایی که طلاق یا جدایی نوعی ننگ محسوب می شود، افراد سال ها در روابط مخرب حبس می شوند. نمونه هایی داشته ام که نگرانی از قضاوت خانواده مانع خروجشان از رابطه بود.

    مسئله جالب دیگر تاثیر سوء تفریحات ناسالم است. دیده ام روابطی که با هیجان و شور شدید شروع می شود اما به دلیل عدم بلوغ عاطفی طرفین به سرعت دچار سردی و بی تفاوتی می شود. این حالت معمولا به وابستگی بیمارگونه می انجامد.

    علاقه من به مباحث روانشناسی رابطه باعث شد پس از خواندن این مطلب به سراغ سایر مقالات سایت بروم و باید بگویم تحلیل عمیق و کاربردی شما از دینامیک روابط واقعا قابل تقدیر است.

  3. یادداشتی از یه دوست قدیمی که این مسیر رو رفته:

    وقتی توی رابطه ای انگار دارم خفه میشم، همیشه یه صندوقچه تو ذهنم باز میشه پر از ترس ها… ترس از اینکه شاید دیگه کسی رو اینجوری پیدا نکنم، ترس از روزای تنهایی بعدش. حتی یه بار سه سال تو رابطی موندم فقط چون فکر میکردم اگه برم دیگه هیچکس منو با همه ایرادهام قبول نمیکنه. بعد فهمیدم این ترس منو تبدیل به یه آدم ترسو کرده بود که به جای زندگی، داره زجر میکشه.

    حالا میدونم هر رابطهای یه درس داره، حتی اونایی که تموم میشن. مهم اینه که ازشون یاد بگیریم و جوونمون رو هدر ندیم. 🤔

    یه چیز جالب هم اینه که آدم بعضی وقتا انقدر تو نقش “ناجی” فرو میره که یادش میره خودش هم نیاز به نفس کشیدن داره. من یه مدت مدام میگفتم “حالا یه کم دیگه تحمل کن، شاید درست شد”. ولی بعضی چیزا درست نمیشن، فقط آدمو خالی میکنن. 💔

    مهم ترین درسی که گرفتم این بود: مرز بذار، حتی اگه بدونی طرف مقابل رو ناراحت میکنه. آدمی که تو رو دوست داره، مرزهای تو رو پا مال نمیکنه.

    پ.ن: زندگی خیلی کوتاهتر از اینه که توی یه رابطه بی روح گیر بیفتیم… ✨

پاسخ دادن به پرهام لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا